خداحافظ عمو گابو

بنظرم اون جایزه نوبل رو باید بدن به کسی که تونسته "صد سال تنهایی" رو تموم کنه!

شنیده شده بعد از مرگ عمو گابو یه عده معلوم الحال جمع شدند آمار گرفتن که بله کیا "صد سال تنهایی" رو خوندند کیا نصفه ولش کردند و کیا اصلا ازش چیزی فهمیدند!

اینکه آدم تو دو تا دسته آخر جا بگیره از نوادر روزگاره!

بعد از یک سال خاک خوردن صد سال تنهایی تو کتابخونه و بعد از یک ماه تلاش برای فهمیدن مارکز، خوزه آرکادیو و اورسلا رو در ماکوندو تنها میذارم تا با خوزه آرکادیو بوئندیا و آئورلیانو بوئندیاشون خوش باشند!


+ ماه شهریور پر است از خاطرات عشق من

۰ نظر
زی زی

ذهن درد

خدایا نذار ذهنیت خوبی که از کسی داریم، خراب بشه...
۰ نظر
زی زی

شاهد و مبشر

عکسهای مشهد پارسال رو نگاه می کردم. رسیدم به اون عکس که از خادم حرم گرفته بودم، تو حیاط، تکیه داده بود به دیوار و زل زده بود به ضریح...

با خودم فکر کردم این دیوارها شاهد چه تکیه زدن هایی بودند، شونه های خسته و دردمند و بی پناه...این سنگفرش ها شاهد چه قدم برداشتن هایی بودند، پاهایی که با شوق قدم بر میداره، دو قدم مانده به عشق...این زمین ها شاهد چه سجده کردن ها بودند، چه العفو ها، چه انی کنت من الظالمین ها، چه الحمدلله ها، چه حسبی الله ها، چه أجب المضطرها، چه رضاَ به رضائک ها، چه شوق ها، چه بیم ها، چه امیدها...این گنبد طلا شاهد چه طلوع ها و غروب هایی بوده... این ضریح شاهد چه آهوان به بند کشیده ای بوده، چه ضمانت ها، چه اجابت ها، چه دست رأفت کشیدن ها، چه بغض ها، چه خنده ها، چه عشق ها، چه پرکشیدن از شوق قلب ها، چه دویدن ها، چه رسیدن ها، چه سلام ها، چه جواب سلام ها، چه پای نرفتن ها...چه...چه آرامش ها...اینجا که هستی یادت میره برای چی اومده بودی...یادت میره چی میخواستی...یادت میره دفه پیش قهر کرده بودی و گفته بودی تا ندی دیگه نمیام...یادت میره پس الان دوباره اینجا چیکار میکنی؟ یادت میاد رئوفه...یادت میاد هرچی داری از کرم خودشه...یادت میاد هیچی نبودی همه چیت کرد...یادت میاد بیوفتی رو خاکشو بگی منو از خودت نگیر...

۰ نظر
زی زی

دیکلوفناک

اولین بار بود می دیدم بابا از غذای مامان تعریف می کنه!
این ینی نگرانتم؟ این ینی عوض همه دوستت دارم هایی که تو این سالها بهت نگفتم؟ این ینی...
.
.
.
+ حواسم به گلدونات هست. فلفلت حسابی تشنه بود، آبش دادم. گوجه فرنگیتم که خودت خراب کردی! شانس آوردم! بجای کمپوت برات روسری خریدم، حواسم به همه چی هست. تو فقط زودتر برگرد...
۱ نظر
زی زی

زی زی

اسم خونه مجازی قبلیمو تایپ کردم. می دونستم دیگه نیست! باید باور می کردم...

نوشت وبلاگی با این اسم پیدا نشد...بغض...مث مادری که بچشو...نه به اون شدت ها! پستایی با بیش از هزار بازدید...

اسم مستعارم تو خونه زی زیه! زی زی دوباره متولد می شود...

۰ نظر
زی زی